سه‌شنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۸۴

شاید برای من وتو آخرین زمان باشد
اخرین زمانی که بتوانی لب بر لب من نهی
آخرین زمان پیش از اینکه بوسه بر خاکم گذاشته باشی
شاید اخرین زمان باشد برای همه من و تو های دیگر
برای همه چشمهای خیره و به انتظار هم
نگاه کن!
پشت سرت را میگوییم
اگر میتوانی ببین
به پهنای همه تاریخ امتداد نگاه ها گسترده است
به بلندای همه چوبه های دار
در سرخی همه خونهای بر زمین ریخته شده
در فریاد همه به انتظار یاری نشستگان
و در خیال همه ی به گوشه امنی خزیدگان
اینک نیز شاید برای من وتو اخرین زمان است همانگونه که برای همه بود

چهارشنبه، شهریور ۱۶، ۱۳۸۴

همجنسگرایی
همجنس خواهی و بیشتر
هر روز وهر ساعت ذهن منو مشغول کرده
انگار داره همه نیروی تحلیل میبره
هجوم چراها داره مغزم رو مثل خوره میخوره
بابام میگه وقتی بچه بودی هم مدام سئوال میکردی چرا
ولی آخه چرا
راستی جوابی هم هست
گاهی به ذهنم میرسه که قرار نیست همیشه همه سئوالها جواب داشته باشه.
اصلا سئوال واسه اینه که یه جایی جواب نبوده یا شایدم یه جوابی بوده که حالا سئوال دیگه ای ایجاد میکنه
شاید بشه گفت بزرگترین سئوال خداست که گویا بزرگترین و کاملترین جواب هم هست
حالا من از تو سئوال میکنم
چرا