چهارشنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۶

گفتار کبود

کرنشهای تک انگارانه
زمان هایی مرده بر جانب کویر
خاک مرده ای که هیچ چیزش از ان تونیست
حتی گور تو نیست
شمایل بی تدبیری آدمی آویخته بر خرگاه آتیه اش
کوچکی گذرگاه پرزینت مرگ دقایقی را نصیب تو میکند به تیرگی همه عمر
تمامی جسارت تو به خود اویختنی موهوم است در گستره فریاد بی کسی
و
نقشی از درود و رحمت که پایانی جز هیچ ندارد
ای پندار شوم تلخکامی ات را به من ده که کامم دیگر طاقت شهد بقا را ندارد