سه‌شنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۸۴

شاید برای من وتو آخرین زمان باشد
اخرین زمانی که بتوانی لب بر لب من نهی
آخرین زمان پیش از اینکه بوسه بر خاکم گذاشته باشی
شاید اخرین زمان باشد برای همه من و تو های دیگر
برای همه چشمهای خیره و به انتظار هم
نگاه کن!
پشت سرت را میگوییم
اگر میتوانی ببین
به پهنای همه تاریخ امتداد نگاه ها گسترده است
به بلندای همه چوبه های دار
در سرخی همه خونهای بر زمین ریخته شده
در فریاد همه به انتظار یاری نشستگان
و در خیال همه ی به گوشه امنی خزیدگان
اینک نیز شاید برای من وتو اخرین زمان است همانگونه که برای همه بود

۳ نظر:

خشایار گفت...

بی تو هر روز روز مباداست

مهدی گفت...

ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
وین یک دم عمر را غنیمت شمریم
فردا که از این دیر فنا در گذریم
با هفت هزار سالگان سر به سریم

koooootah گفت...

چقدر خوب بود اگر در خوابم دیار خود را میدیدم