برای فردا
برای فردا روزی مثل امروز
به هر ایینه غبار بسته متوسل شدن
در پی تمام آرزوها با چهار دست و پا جست وخیز میکنیم
چشم بر هم زده و باز خیال میکنیم
خیال یک نوع خوشی همه کس گیر فزاینده
وحشت امدن فردا ترا میبلعد در تمنای هر انچه که نیست و تو میخواهی
کاشکی فزون میشد طراوت شبنم اشکی که بر گونه های خوشی از یادبرده ام می غلطد
چهارشنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۵
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۴ نظر:
کاش می دانستیم هیچ پروانه ای پریروز پیلگی خویش را به خاطر نمی آورد
دوستان خوب
مدتی است متاسفانه و یا خوشبختانه شاهد اتفاقات و حرف هایی هستیم. جامعه جنسی تحت فشار ما مشکلات بسیار زیادی داشته و دارد و این مسائل تنها باری است اضافه بر دوش و دردی اضافه در دل ما. مایلم به سهم خودم سر و سامانی به این حرف ها بدهم. نمی خوهم بی دلیل و تنها از روی احساسات طرفداری/محکوم کنم چون نه قاضی هستم نه عالم و نه مدعی.
وبلاگی ایجاد کرده ام و از شما خواهش می کنم به آن سر بزنید و به دوستان خود نیز معرفی کنید
آدرس وبلاگ:
www.rahkar.wordpress.com
ببين من تعجب كردم آهنگ بلاك كتز رو شنيدم توي وبلاگت...تقصير تو نيست من تعجب كردم...يه جورايي هم خوشحالم باز مي خونمت
خیال علاوه بر فریبنده بودن موسیقی درونی عجیبی داره و تو چقدر جالب بکار بردیش
ارسال یک نظر