پنجشنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۶

خبرهای زود کهنه شده


و باز هم قصه تکراری بازداشت ,گرفتاری,زندان و شکنجه
شنیدن گزارش و اخبار مبتنی عزم راسخ انکارکنندگان وجود ما برای محو انچه خود انگاشته اند
دیدن به مسلخ رفتن دسته دسته مثل من و توها
این ها همه و بیشتر از آن نیز در جلوی چشم من و تو رژه میروند و لگدکوب میکنند هر چه که مانده را
می بینیم و میشنویم
آه میکشیم و حسرت میخوریم
و دیگر هیچ.
باز هم پیله های تنهایی و خودتنها انگاریهایی که حاصلش تنها واگرایی تخیلی فردمحور است.
هنوز هم به درستی نمیخواهم دلیل این همه برخورد و در کنار ان انکار و نوعی شترمرغ صفتی بیمارگونه مدعیان اخلاق و سردمداران سلامت اجتماعی را با جماعتی که ازارش به کسی نرسیده درک کنم.
برای

چهارشنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۶

گفتار کبود

کرنشهای تک انگارانه
زمان هایی مرده بر جانب کویر
خاک مرده ای که هیچ چیزش از ان تونیست
حتی گور تو نیست
شمایل بی تدبیری آدمی آویخته بر خرگاه آتیه اش
کوچکی گذرگاه پرزینت مرگ دقایقی را نصیب تو میکند به تیرگی همه عمر
تمامی جسارت تو به خود اویختنی موهوم است در گستره فریاد بی کسی
و
نقشی از درود و رحمت که پایانی جز هیچ ندارد
ای پندار شوم تلخکامی ات را به من ده که کامم دیگر طاقت شهد بقا را ندارد