شنبه، مهر ۰۸، ۱۳۸۵

در گنداب ایمان

ایمان من
سنگواره ای تکه تکه
چونان سرودی بر کاغذی موریانه خورده
هر کلمه اش سودایی گزاف و برباد
من مانده و معرفتی به گنداب فرو غلتیده٬که تو را میطلبد ای آتش

۴ نظر:

آدم آهنی گفت...

اینهمه وقت که نبودی
داشتی سنگواره می تراشیدی
یا سرود می گفتی؟

koooootah گفت...

وقتي موريانه شروع به خوردن استوانه اي كه بهش تكيه دادي ميكنه اون نقش مهمي داره توي سقوط .سقوط هبوط ...بدون موريانه سرود ايمانت جاش رو به سقوط ايمان نميده...و هر سقوطي هم بد نيست شايد كه هبوطي باشه

مهدی گفت...

گنداب؟ آتش؟ از کدام گناه صحبت می کنی؟؟ کدام ایمان؟؟

خشایار گفت...

مرد را دردی اگر باشد خوش است / درد بی دردی علاجش آتش است/یه پیک هم به یاد ما بزن حاج مهدی