ایمان من
سنگواره ای تکه تکه
چونان سرودی بر کاغذی موریانه خورده
هر کلمه اش سودایی گزاف و برباد
من مانده و معرفتی به گنداب فرو غلتیده٬که تو را میطلبد ای آتش
شنبه، مهر ۰۸، ۱۳۸۵
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
من مهدی برزین همراه قدیمی شما هستم .توی این 24 سالی که تا حالا زندگی کردم مدت زیادی رو صرف دونستن چیزی کردم که به عقیده من حقیقت بود.و حالا واقعیات منو در بر گرفتن.دغدغه من قبول وجود یک واقعیت به نام همجنسگرایی از طرف جامعه در حال گذار ایرانیه
۴ نظر:
اینهمه وقت که نبودی
داشتی سنگواره می تراشیدی
یا سرود می گفتی؟
وقتي موريانه شروع به خوردن استوانه اي كه بهش تكيه دادي ميكنه اون نقش مهمي داره توي سقوط .سقوط هبوط ...بدون موريانه سرود ايمانت جاش رو به سقوط ايمان نميده...و هر سقوطي هم بد نيست شايد كه هبوطي باشه
گنداب؟ آتش؟ از کدام گناه صحبت می کنی؟؟ کدام ایمان؟؟
مرد را دردی اگر باشد خوش است / درد بی دردی علاجش آتش است/یه پیک هم به یاد ما بزن حاج مهدی
ارسال یک نظر