یکشنبه، آبان ۳۰، ۱۳۸۹

کبریت


کلمات را میپزم و باز چراغی می افزایم بر همه خاموشیها و همچنان تاریک است
میگفت چراغ رابطه تاریک است
و همچنان هم خاموش است برای رابطه که مالامال است از بی نوری محض
از فراسوی همه تواتر لحظات می پایم که فرا برسد رعد و برقی
که شاید نوری شود در این همه ظلمت
باز نور نیست و سرد است و باز هم دیگر توان کبریت های نفروخته فقط جرقه ای است که تلاءلو بی رنگ صورتت را باز مینماید

هیچ نظری موجود نیست: