گاهی نمیتوان سخن گفت
فقط نگاه
نگاه به چرخش یک قاصدک در حجم خالی یک خیال
دیگر چه کنم که نکرده ام
حالا بی خاطره از آنچه گذشت گوشم باتوست
راستی
فکر میکنی یادم میرود
بهتر آنکه خودم این را هم فراموش کنم
دوشنبه، تیر ۱۳، ۱۳۸۴
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۴ نظر:
من تو را نمی بینم
چرا؟چرا؟
.چرا من فقط صدای تورا می شنوم
تنهاصداست که می ماند
تنهای تنها
آقا کامنت دونی را باز کن که بشه راحت کامنت گذاشت.
خواب روياي فراموشيهاست خواب را دريابم كه درآن گوهر خاموشيهاست
نوشته های زیبا
امیدوارم باز هم از سر لطف مهمان دلم باشی
ارسال یک نظر